کتاب «علوم انسانی با رویکرد میانفرهنگی» گزارشی از طرحی پژوهشی انجام شده به همین نام در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. مجری این طرح دکتر علی اصغر مصلح است و با همکاری رضا دهقانی، فرزانه قدمیاری، ماندانا چگنی فراهانی، احمد رجبی، علی حاتمیان، حسن رحمانی، عبداله سالاروند، مینا قاجارگر به پایان رسیده و اکنون توسط انتشارات این پژوهشگاه منتشر شده است.
در آغاز کتاب میخوانیم: «با توجه به رویداد انقلاب اسلامی ایران و خواست تحول در سطوح مختلف، بحث از تناسب علوم انسانی با فرهنگ ایرانی-اسلامی سابقهای چهلساله دارد. در این دوره، متفکران و پژوهشگران مختلفی وارد شدند و اندیشهها و الگوهایی متفاوت را عرضه کردند. پژوهش پیشرو با التفات به همین سابقه و خواست، و با نظر به تحولات فلسفۀ معاصر و سنّت تازهشکلگرفتۀ «فلسفۀ میانفرهنگی» انجام شده است….. براساس جهتگیری فلسفۀ میانفرهنگی، هیچ فرهنگی مطلق و میزان برای سایر فرهنگها نیست. برای مواجهه با مسائل مشترک فرهنگها باید زمینهای فراهم شود که هر فرهنگ در جهت تقویم و تثبیت خود حرکت کرده، درک و دریافت خود را عرضه کند و بکوشد با درک عمیق دیگران با آنها وارد گفتوگو شود. اگر در حوزۀ علوم، بهخصوص علوم انسانی، بازگشت به مبانی و بهرهمندی از تفکر معاصر معنا داشته باشد، فلسفۀ میانفرهنگی تجربهای مفهومی شده است که دانشمندان علوم انسانی میتوانند از آن بهرهمند شوند.»
در فصل اول ریشههای تاریخی ظهور فلسفهی میانفرهنگی در بستر تفکر فلسفی دوران جدید آمده و با بررسی آرای دیلتای دربارهی علوم انسانی و گادامر پیرامون فهم، اینگونه جمعبندی شده است:
«اندیشهی هرمنوتیکی گادامر در نسبت مستقیم با بینش میانفرهنگی قرار میگیرد زیرا در این بینش فهم و فهمیدن در مواجهه با دیگری، مهمترین مساله است.» در ادامهی فصل با اشاره به رواج و اهمیت بومیسازی علوم انسانی، پیشنهاد شده تلقی علوم انسانی با دیدگاه میانفرهنگی میتواند راهکاری مناسب در این جهت باشد.
فصل دوم کتاب به بحران علوم انسانی در جهان معاصر پرداخته است. در این فصل پس از بیان عناصر ظهور دنیای جدید و سیطرهی تکنولوژی و اشاره به نقد هوسرل از اروپامحوری علوم انسانی بیان میشود:
«آنچه از منظر رویکرد میانفرهنگی موجب بحران علوم انسانی- اجتماعی میشود، اروپامحوری و مرکزیتگرایی اندیشههای متفکران اروپایی است…این متفکران سایر فرهنگها را نهایتاً دارای حکمت میدانند که تفکری آمیخته با اسطوره و خرافه است.»
فصل سوم به معرفی فلسفهی میانفرهنگی اختصاص داده شده است. در ابتدا بنیادهای فکری و فلسفی میانفرهنگی یعنی نقد اروپامحوری یا مرکزیتگرایی، مقابله با خودمطلقانگاری و مفاهمه شرح داده شدهاند و سپس از منظری دیگر، بنیادهای اندیشهی میانفرهنگی به دو دستهی هرمنوتیکی و پدیدارشناسی تقسیم شده است و در ذیل آنها، به تاثیرپذیریهای اندیشهی میانفرهنگی از این دو سنت فلسفی اشاره شده است. بخش بعدی این فصل معرفی پیشگامان اندیشهی میانفرهنگی است؛ رام ادهر مال، فرانتس مارتین ویمر، هاینتس کیمرله و رائول بتانکور. آنچه فلسفهی میانفرهنگی هست و آنچه فلسفهی میانفرهنگی نیست، بخش بعدی این فصل از کتاب است که دربردارندهی دیدگاه صاحبنظران این نگاه فلسفی است. بخش پایانی این فصل نیز تحلیل مفاهیم فلسفه و فرهنگ و ارتباط آنها در ترکیب فلسفهی میانفر هنگی است.
عنوان فصل چهارم کتاب «بصیرتهای میانفرهنگی در جهت مفاهمهی فرهنگها؛ روشهای پژوهش در علوم انسانی» است. در این فصل مباحث میانفرهنگی به عنوان نوعی شبه روش برای علوم انسانی میانفرهنگی تلقی شده است. در ابتدا مفهوم مفاهمه به عنوان اصلی اساسی در فلسفهی میانفرهنگی مورد واکاوی قرار گرفته و به این منظور پس از بیان الگوهای مختلف تعامل میان فرهنگها، این مساله بررسی شده است که در فضای کدام الگو، امکان دیالوگ و مفاهمه میان فرهنگها وجود دارد. در ادامه پیش شرطهای اساسی دیالوگ میانفرهنگی بیان شده است، در اینجا تذکر داده می شود که در فلسفهی میانفرهنگی همانطور که فهمیدن دیگری مهم است، نفهمیدن و بدفهمیدن نیز مورد دقت قرار میگیرد و از قول المار هولنشتاین فیلسوف سوئیسی قواعدی برای جلوگیری از بدفهمیدن روایت شده است. قسمت آخر این فصل هم بررسی رویکرد هرمنوتیک آنالوژیک است که توسط رام ادهر مال در سنت میانفرهنگی به منظور یافتن همپوشانیها میان فرهنگها به کار می رود.
فصل پنجم بیان بازاندیشی در مقولات و مفاهیم علوم انسانی در پرتو فلسفهی میانفرهنگی است. در جهان معاصر نمیتوان بدون در نظر گرفتن دیگر فرهنگها با مسائل روبرو شد، پس اندیشه میانفرهنگی به علوم انسانی میآموزد که در میانه بایستد و به روی فرهنگهای دیگر گشوده باشد. در بخشهای این فصل بعضی مفاهیم با رویکرد میانفرهنگی بازاندیشی شدهاند. دیگرآیینی، هویت شخصی و جمعی، یکپارچگی شخصی و یکپارچهگرایی جمعی، درهمآمیزی فرهنگی، دیاسپورا، هژمونی، امپریالیسم اخلاقی، قوم محوری، مدارا، بنیادگرایی، تبعیض، تروریسم مفاهیمی هستند که با رویکردی میانفرهنگی، مورد بازبینی، پرسش و انتقاد قرار گرفتهاند.
در فصل ششم یعنی بخش انتهایی و نتیجهگیری کتاب، صحبت از آیندهی علوم انسانی با توجه به رویکرد میانفرهنگی است. همچنین بر این امر تاکید شده است که فلسفهی میانفرهنگی نمیخواهد رشتهای از علوم انسانی باشد بلکه قصد آن توجه دادن به رشتههای علوم انسانی به دریافت اهمیت به کارگیری روش میانفرهنگی در تفسیر انسان جدید و جهان معاصر است. هدف از این پژوهش دعوت از محققان سایر رشتهها به رویکردی جدید و ضروری بیان شده است که همان رویکرد میانفرهنگی است. در پایان کتاب نیز چند مقاله پیوست شده که نمونههایی از بررسی مفاهیم علوم انسانی با استفاده از رویکرد میانفرهنگی است.
تنظیم: حسین عطایی
کسب اطلاعات بیشتر: سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ معرفی کتاب «علوم انسانی با رویکرد میانفرهنگی»