انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران در نخستین جلسه از سلسله جلسات شنبههای میانفرهنگی در سال ۱۴۰۰ ، شنبه ۴ اردیبهشت میزبان دکتر محسن آرمین، قرآنپژوه و محقق فلسفه اسلامی بود. ایشان در این جلسه سخنانی با موضوع «گفتوگو در دعوت انبیا به روایت قرآن» ایراد کردند که جزئیات آن به شرح زیر است.
هدف از این بحث به عقیده سخنران این است که دریابیم گفتوگو در دعوت انبیا تا چه حد در قرآن مورد توجه بوده است؟ آیا انبیا با توجه به اتصالشان به منبع لایزال وحی، در امر دعوت فقط به هشدار و انذار اکتفا داشتند؟ آیا از دیگران تنها تسلیم و پذیرش را طلب میکردند و به گفتوگویی برابر با آنان نمینشستند؟ از نظر دکتر آرمین با خوانشی منصفانه از متن، میتوان برای این پرسشها پاسخی یافت. همچنین با ذکر نمونههایی چند از توجه متفکران معاصر عرب به خصوص متفکران مصری به مسئله «حوار» و «محاوره» در قرآن، یادآور شد که مسئله گفتوگو، بحث جدیدی در مطالعات قرآنی است.
اما بحث اصلی دکتر آرمین بر سه محور اصلی صورت پذیرفت: ۱٫چیستی گفتوگو و شرایط امکان آن (بحث تمهیدی) ۲٫ جایگاه گفتوگو در قرآن ۳٫ نمونههایی از گفتوگو در دعوت انبیا. در ادامه به هریک از این محورها اشاره میشود.
۱٫ چیستی گفتوگو و شرایط تحقق آن: در باب چیستی گفتوگو، گفتوگو به مثابه شکلی از ارتباط است که با هدف مشارکت در تقرب به حقیقت و رأی صواب انجام میپذیرد. اما شکلگرفتن و تحقق گفتوگو نیز شرایطی دارد. از آن جمله شرایط میتوان به این موارد اشاره کرد: برابری وضعیت طرفین گفتوگو یا موضع برابرحقوق، توافق بر سر یک اصل مشترک، آمادگی طرفین گفتوگو برای پذیرش حقیقت یا گشوده بودن طرفین به جانب حقیقت و غیره.
۲٫ جایگاه گفتوگو در قرآن: قرآن توجه بسیاری به مسئله گفتوگو دارد. واژه «قول» و مشتقات آن در آیات قرآن فراوانی بسیاری دارد و در اکثر قریب به اتفاق موارد هم کاربرد آن ناظر به گفتوگو است؛ گفتوگوی خدا و انسان، گفتوگوی پیامبران و مخاطبانشان، گفتوگوی اهل بهشت، گفتوگوی اهل دوزخ و… . در قرآن فقط صدای خدا شنیده نمیشود و قرآن کتابی تکصدایی نیست. دیگران نیز در قرآن به رسمیت شناخته شده و صدایشان شنیده میشود. از این جهت قرآن از دیگر کتب آسمانی متمایز است. قرآن کلامی است که در تعامل با واقعیات فراروی دعوت نبوی و مخاطبان مختلف آنها نازل شده و به همین دلیل عنصر گفتوگو در آن بسیار برجستهتر از سایر کتب آسمانی است.
به عقیده دکتر آرمین مطابق با نظرگاه قرآنی گفتوگو با هویت و آفرینش انسان گره خورده است. شایان توجه است که داستان آفرینش انسان با یک گفتوگو آغاز میشود. به گمان وی این یک رخداد اتفاقی نیست. در این داستان فرشتگان با آفرینش انسان موافقتی ندارند و او را موجب فساد و خونریزی در زمین میدانند. خدا در پاسخ آنها را تخطئه نمیکند بلکه به آنها میگوید حقایقی هست که آنان از آن بیخبرند و گفتوگو باز هم ادامه مییابد. همچنین، باز اتفاقی نیست که در نگاه قرآن یکی از برجستهترین نعمتهای خداوند در زمان آفرینش انسان تعلیم بیان به اوست: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَیَانَ». میتوان از این تعابیر چنین برداشت کرد که گفتوگو با سرشت انسان نسبتی وثیق دارد.
همچنین ابراهیم(ع) که پدر توحید است توسط قرآن به عنوان فردی «حنیف» به معنای حقگرا توصیف میشود. میل به حق ابراهیم را به جستوجوگری و گفتوگو با خدا میکشاند. در این میان میتوان به گفتوگوی ابراهیم (ع) با خدا برای جلوگیری از عذاب قوم لوط اشاره کرد که در آن ابراهیم با خدا مجادلهای مفصل دارد تا به نوعی بتواند خدا را از عذاب قوم لوط بازدارد. جالب آنکه در پایان این گفتوگو ابراهیم به جای آنکه سرزنش شود، مورد تقدیر و تمجید قرار میگیرد: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ». نمونه دیگر از به رسمیتشناسی سوال و گفتوگو، ماجرای گفتوگوی ابراهیم (ع) با خدا در مورد چگونگی حیات دوباره مردگان است (رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی). اما از طرف دیگر مسلم بودن نیز یکی از اوصاف برجسته ابراهیم (ع) به شمار میرود. یعنی مهم است که اگرچه ابراهیم (ع) اهل پرسشگری و جستوجو بود در عین حال در صورت یافتن حق تسلیم آن میشود.
در رابطه با «به رسمیتشناختن» صدای دیگری همچنین میتوان به آیات آغازین سوره مجادله نیز اشاره کرد. در این آیات بیان میشود که خداوند «مجادله» زنی را با پیامبر در مورد شوهرش شنیده است. زنی به مجادله با پیامبر برخاسته و خدا آن را شنیده است که حتی به لغو قانون ظهار نیز میانجامد و این ماجرا به عقیده دکتر آرمین امر شایسته تأملی است.
گفتوگو در دعوت انبیا: انبیا در دعوت خویش صرفاً به موعظه اکتفا نمیکردند و از گفتوگو نیز استقبال میکردند. همچنین اگرچه به حقانیت دعوت خویش ایمان داشتند، در گفتوگو امکان خطا بودن موضع خویش را منتفی نمیدانستند. توجه به آیات ۲۴و۲۵ سبأ در این زمینه مفید است: «إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ، قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ». فرض خطا و گمراهی برای هر دو طرف در این آیات پذیرفته شده است و جالب آنکه برای نشان دادن ادب گفتوگو و ترغیب به گفتوگو، در مسئله پاسخگویی هر شخص نسبت به اعمال خویش، اعمال پیامبر با فرض «جرم» بودن وصف شده و از اعمال طرف مقابل بدون مطرح بودن چنین فرضی یاد شده است.
چنان که پیش از این گفته شده بود وجود اصل مشترک، یکی از شروط امکان گفتوگوست و به این شرط در دعوت مشرکان توجه شده است. در قرآن سعی شده از طریق اصول مشترک با مشرکان وارد گفتوگو شد. برای مثال، مشرکان به «الله» به عنوان خالق جهان باور داشتهاند: «وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ». اما مشکل مشرکان به تعبیر علامه طباطبائی نه شرک در ربوبیت، بلکه شرک در خالقیت خداوند است و قرآن میکوشد از طریق باور آنان به خالقیت خداوند، ربوبیت خداوند را به عنوان امری تفکیکناپذیر از خالقیت به مشرکان نشان دهد. پایبندی به اصل مشترک در گفتوگوی با اهل کتاب هم رعایت میشود. درآیه ۶۴ سوره آلعمران میخوانیم: «قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِکَ بِهِ شَیئًا…». همچنین هدف از گفتوگوی با اهل کتاب این نبوده که آنها دین جدید را بپذیرند و هرچند که پیامبر اسلام دعوت و تبلیغ خویش را انجام میداده، اما تأکید بیشتر قرآن بر این بوده که اهل کتاب، دستورات کتاب آسمانی خودشان را وجهه همت خویش قرار داده و بر سر مشترکات با مسلمانان همکاری و تفاهم داشته باشند. برای مثال در آیه ۴۷ سوره مائده می فرماید که اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده است عمل کنند. به همین دلیل میتوان گفت قرآن به گفتوگو گشوده است و فارغ از تعصب و جمود میتواند با مشرکان و اهل کتاب گفتوگوی سازنده داشته باشد.
مسئله دیگر به زعم دکتر آرمین این است که اساساً دعوت انبیا ماهیت گفتوگویی دارد. منطق قرآن در دعوت، علاوه بر موعظه حسنه، گفتوگو نیز هست. این مسئله در داستانهایِ مختلفِ نقل شده از انبیا آشکار است. عنایت به خواستههای موسی (ع) از خداوند هنگامی که موسی (ع) عزم رفتن نزد فرعون را داشت، که در آیههای ۲۶تا۲۹ سوره طه به آنها اشاره شده، خالی از لطف نیست: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی َفْقَهُوا قَوْلِی، وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی». هرچهار خواسته موسی (ع) ناظر به گفتوگوست و به کار گفتوگو میآید: پروردگارا سینهام را گشاده گردان، و کارم را براى من آسان ساز و از زبانم گره بگشاى تا سخنم را بفهمند و براى من دستیارى از کسانم قرار ده، برادرم هارون را (در جایی دیگر در سوره قصص موسی بیان میکند که هارون از او فصیحتر سخن میگوید). این نمونهها نشاندهنده این است که گفتوگو اساس دعوت انبیاست. حتی آنجایی که خداوند به پیامبر دستور داده از مشرکان اعراض کند، این اعراض به معنای پایان گفتوگو و دعوت نیست، بلکه رویگرداندن از مجادله بیحاصل است و دعوت و موعظه همچنان ادامه دارد. در داستانهای سایر انبیا نیز دعوت پیامبران همواره همراه با گفتوگوست.
قول دیگری در سوره هود آیه ۲۸ از جانب نوح (ع) خطاب به قوم خویش گفته شده که بسیار مهم است. نوح (ع) در اوج مخالفت و تهمت و انکار قومش میگوید: «ای قوم من! به من بگویید اگر من بر دلیل روشنی از سوی پروردگارم متکی باشم و مرا از نزد خود رحمتی عطا کرده باشد که بر شما مخفی مانده، آیا میتوان شما را به پذیرش آن دلیل روشن در حالی که آن را خوش ندارید، وادار کنم؟» در اینجا گویی نوح هیچ حقی برای وادار و اجبار قوم در پذیرش سخنانش ندارد. تنها یک راه برای هدایت قوم برای نوح باز است و آن دعوت از طریق سخنگفتن و گفتوگوست. علامه طباطبائی نیز ذیل این آیه اشاره کردهاند که عدم اجبار و تحمیل به پذیرش دین، اصلی ثابت و پایدار در تمامی ادیان الهی از نوح تا خاتم است.
قرآن حتی پاسخ استهزاء و تمسخر مشرکان را نیز به شیوهای منطقی و مستدل میدهد و از مقابله به مثل میپرهیزد. مسئله گفتوگو در دعوت انبیا آن اندازه مهم و جدی است که حتی در صحنه جنگ و خصومت هم تأکید بر گفتوگو وجود دارد. در آیه ۶ سوره توبه میخوانیم: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ». حتی پس از آنکه شیپور جنگ دمیده شده، قرآن به پیامبر میگوید که اگر کسی خواست سخن خدا را بشنود باید به او امان داده شود که این مسئله بسیار قابل توجه است.
قرآن اطاعت چشموگوش بسته از کلام خداوند را طلب نمیکند. در سوره فرقان آیه ۷۳ میخوانیم: «وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا». یعنی قرآن مومنان را کسانی توصیف میکند که هرگاه به آیات خدا متذکرشان سازند کر و کورانه در آن آیات نمینگرند، بلکه با آگاهی و چشم و گوش باز، یعنی با تعمق و تفکر آن را دریافت میکنند. همچنین است در آیه ۱۰ سوره ملک: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»؛ گویند اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم در میان دوزخیان نبودیم.
در پایان دکتر آرمین متذکر شد آنچه گفته شد اصلاً به این معنا نیست که اَشکال دیگری از ارتباط همچون توبیخ، تهدید، عتاب و سرزنش مشرکان در قرآن وجود ندارد. بلکه مقصود سخن این است که در کنار قرائت رسمیِ همواره شنیده شده در جامعه ما که صرفاً بر همین جنبههای قرآن و دیانت تأکید داشته و خشونت و عصبانیت و پرخاش و ستیزه و تکگویی را ترویج داده، طرح مباحثی اینچنین میتواند امکان خوانش و فهم دیگری از قرآن را نیز نشان دهد. قرائتی که البته به لحاظ استحکام و حجیت چیزی از قرائت رسمی کم ندارد، اگر بیش نداشته باشد.
تنظیم: امیر صمصامی