سیدامین موسویزاده
روزنامهنگار
عالَم اندیشه جهان پرتلاطمی است؛ بویژه در بستر جامعهای متکثر مانند ایران امروز. طیفهای فراوان و اندیشههای متعارض و متفاوت. علاوه بر دغدغههای شخصی اهالی اندیشه که این گزارش عمدتاً بر این اساس قوام یافته، مسائل روز نیز سهمی بسزا در این عرصه دارند. اما به هر رو، در این نوشته به نسبت دغدغهها، سهم کوچکتری به وقایع دادهایم.
از جمله وقایع مهمی که در این گزارش بازتابی ندارد، انتخابات ۹۶ است. پس از این انتخابات، چه در عرصه ریاستجمهوری چه در مورد شوراها، تحلیلهای نظری فراوانی در رسانهها منتشر شد. اما بسیاری از آنها بیش از تامل و تحلیل، به تعارف و تجلیل فروکاسته شده بود و از همین رو طبعاً در میان اهالی اندیشه بازتابی نیافت. براستی چرا تحلیلی جامع از چنین رخدادی در میان اندیشمندان ایرانی وجود ندارد یا اگر وجود دارد در دسترس قرار نمیگیرد؟
نکته دیگری هم در این گزارش قابل توجه است و حکم یک «مساله» را دارد و آن حضور نداشتن زنان اندیشمند ایرانی در سپهر عمومی است.
داریوش شایگان؛ در نقد روشنفکری
شایگان که در شهریور ماه گفتوگویی با اندیشه پویا با عنوان «روشنفکران یا دنکیشوتهای تجددستیز» داشت، در اردیبهشت ماه نیز در گفتوگویی زندگینامهمحور با شرق گفته بود: «ما نیاز به یک خانهتکانی بزرگ ذهنی داریم. برای اینکه ذهن ما خیلی بهم ریخته است. بعد هم باید ببینیم چرا یکسری اشتباهات را مدام تکرار میکنیم.
وقتی سیدجمالالدین اسدآبادی را با شریعتی مقایسه میکنید، میبینید با وجود اینکه اسدآبادی صد و اندی سال قدیمیتر است، از برخی جهات جلوتر است، مثلاً از «روح فلسفی» یک ملت میگوید که منظورش «علم» بوده است؛ اما شریعتی نسخه مینویسد. متفکران ما همه نسخه مینویسند و به دست ما میدهند، پیش از آنکه بیماری را تشخیص و نشان دهند.»
در همین ایام بخشهایی از گفتوگوی یک سال پیش او با تیتر «نسل ما گند زد» در فضای مجازی دست به دست میشد و همین متنهای گزیده شده، حتی واکنش سید جواد میری، استاد جامعهشناسی پژوهشگاه علومانسانی و مطالعاتفرهنگی را نیز برانگیخت و اندیشه شایگان را وصلهپینه رومانتیکهای اروپایی قرن ۱۹ به انسان ایرانی قرن ۲۱ خواند.
شایگان که در آغاز زمستان، کتاب «فانوس جادویی زمان» را در بررسی زندگی و آثار مارسل پروست منتشر کرده بود، در بهمنماه به علت سکته مغزی در بیمارستان بستری شد.
رضا داوری اردکانی؛ ما و توسعهنیافتگی
داوری که در این سال، ۸۵ ساله شد، در خرداد، دو کتاب را تقریباً همزمان منتشر کرد: کتاب «اکنون و آینده ما» که مجموعه چهارده مقاله در وضع کنونی تفکر و علم و فرهنگ و نظام علمی-آموزشی و اخلاق در ایران معاصر و کتاب «نگاهی فلسفی به مسائل کنونی ایران» که شامل بیست و دو گفتوگوی مطبوعاتی او است. رئیس فرهنگستان علوم که در آغاز تابستان سومین دوره جایزه دکتر رضا داوری اردکانی را تجربه کرد، در پاییز در گفتوگو با فارس در پاسخ به اینکه «شما از پیشگامان نقد مدرنیته و گفتمان توسعه بودید، امروز از آن صحبتها عقب نشستهاید؟» گفت: «راست میگویید که من دیگر توسعه را نفی (و نه نقد) نمیکنم. چهل پنجاه سال پیش فکر میکردم اگر قرار است تجدد پایان یابد و راه جدیدی گشوده شود، پیمودن راه دشوار توسعه که نمیدانیم به کجا میرسد وجهی ندارد اما […] دریافتم که بهتر و بلکه ضروری است که وضع تاریخی خود را بشناسیم و بپرسیم که توسعه نیافتگی چیست و چه وضعی است و برای خروج از آن به تمهید و تهیه چه مقدماتی نیاز داریم […] توسعهنیافتگی بر خلاف آنچه معمولاً میپندارند عقب افتادگی و ماندن در راه نیست […] توسعهنیافتگی رشد کم و اندک نیست بلکه ناتوانی از فهم جهان ساخته بشری و سستی در پیمودن راه توسعه در عین بستگی صوری و سطحی به آن است […] توسعهنیافتگی در گفتار من معنی صرفاً اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ندارد بلکه یک حادثه مهم و عام تاریخی است […] اگر به این معنی توجه شود شاید من هم دیگر ملامت نشوم که چرا هم مدرنیته را نقد میکنم و هم از درد توسعهنیافتگی شکایت دارم.»
سارا شریعتی؛ در نقد اسلام سیاسی
سارا شریعتی در سالی که گذشت «کتابشناسی انتقادی جامعهشناسی تشیع» زیر نظرش منتشر شد و فارغ از اظهارنظرهایی که در خصوص اندیشه و زندگی پدرش داشت، در سخنرانی دی ماه خود در همایش ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی با اشاره به غیبت دکترین اجتماعی اسلام میان روشنفکران دینی اظهار کرد: «گفتمان اسلام امروز نسبت به مساله اجتماعی خاموش مانده است این در حالی است که مسیحیت در قرن نوزدهم به مساله جدید، واکنش نشان داد چنانکه میبینیم امروز پاپ آرژانتینی یا پاپ از امریکای جنوبی انتخاب میشود و سعی میشود کلیسا به مردم نزدیک شود. به بیان دیگر، مسیحیت با خروج از قدرت، بیان اجتماعی پیدا میکند. این در حالی است که اسلام مسیر برعکس آن را پیمود. با اینکه همواره اشاره میشود که دین اسلام، دین فرودستان و تهیدستان است و آموزههای اجتماعی گستردهای دارد. اسلام در قرن ۲۱-۲۰ بیان سیاسی پیدا میکند و از وجه اقتصادی- اجتماعیاش فاصله میگیرد[…] در انقلاب اسلامی ایران ما شاهد ظهور تشیع اجتماعی و حاشیهنشینی هستیم اما کمکم این نوع از تشیع از مطالبات اجتماعی فاصله گرفت به طوری که در دهه ۹۰ ما دیگر ردپایی از اقتصاد اسلامی نمیبینیم و همه چیز بیان سیاسی پیدا میکند. امروز حتی شاخصترین متفکران اسلام هم رویکردشان یا متن قرآن است یا مسالهشان غرب، مدرنیته و جهانی شدن است و خیلی به ندرت به مساله اجتماعی و اقتصادی میپردازند.»
یوسف اباذری؛ علیه نولیبرالیسم
یکی از اظهارنظرهای تاملبرانگیز درباره شریعتی، در سمپوزیوم چهلمین یادمان دکتر علی شریعتی با عنوان «اکنون، ما و شریعتی» در نیمه تیر ماه توسط یوسف اباذری صورت گرفت و واکنشهایی را برانگیخت. او ضمن تاختن به نئولیبرالها که بهشریعتی حمله میکنند، گفت: «شریعتی در دوران جدید مظلومتر شد. چون گفتمان نصر و فردید و کربن باب شد و شریعتی را به کنج راند. میان شریعتی و مخالفان او تفاوت بسیار زیاد است، ما باید به این تفاوتها بیندیشیم. فاشیسم اکنون پشت در ایستاده است. در امریکا به شکل ترامپ بیرون میزند. در لهستان دو هفته پیش
صد هزار فاشیست بهخیابانها ریختند. در اروپای شرقی همینطور. در ایران هم به شکل ایرانشهرگرایی ظاهر میشود. اینجا است که شریعتی به کار میآید.» چند روز بعد در واکنش به این سخنان حمیدرضا جلاییپور در کانال شخصیاش نوشت: «عجیبتر اینکه جناب اباذری با «چندتا کلمه»، «شیعه شریعتی» را در برابر «شیعه کربنی» قرار میدهند و با برچسب ایرانشهری و «ایرانشاهی» کربن را تخطئه میکند. در صورتی که استاد عباس منوچهری در همین نشست «فکر شریعتی را در شیعهشناسی او اندیشهشناسی» میکند و اتفاقاً نتیجه میگیرد که عقلانیت شریعتی «عقلانیت اشراقی» است. البته منوچهری بدرستی عقلانیت و اشراق کربن را «فردی» دانسته و عقلانیت و اشراق شریعتی را «جمعی و مدنی» میداند. و از «عرفان مدنی» شریعتی صحبت میکند و بدین سان او را به میراث تاریخی و اندیشهای ما ایرانیان وصل میکند.» اباذری در تحلیل از برخی شعارهای سلطنتطلبانه در ناآرامیهای دیماه نیز آن را به جوانانی که فقط به وضعیت روز، تهی از هر نوع سنت و تاریخ توجه دارند نسبت داد و آن را نتیجه این امر دانست که «نخستین کاری که جمهوری اسلامی انجام داد این بود که رابطه مردم را با گذشته قطع کرد. دوره شاه برای مردم به «کارتون» مبدل شد. مثلاً در بعضی فیلمها، بچههای محل یک ساواکی را دست میانداختند. دهشت ساواک و اینکه چگونه آدمها را سلاخی میکرد از بین رفت و نوعی گذشتهسازی انجام شد.»
سید مصطفی محققداماد؛ خردورزی و اعتدال
محقق داماد که سال ۹۵ در جشنواره فارابی بهعنوان استاد پیشکسوت علومانسانی کشور معرفی شده بود، در زمستان ۹۶ نیز در فرهنگستان علوم از او تجلیل شد و رئیس جمهوری نیز برای این مراسم پیام فرستاد و او را «نمونه روشنی از خردورزی و اعتدال» خواند. در این مراسم از کتاب ارجنامه محقق داماد با عنوان «مردی از تبار خرد و فضیلت» رونمایی شد. عضو پیوسته و رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم در این سال چند بار با سخنانش خبرساز شد: او پس از زلزله کرمانشاه به برخی اظهارنظرها بویژه از سوی ائمه جمعه که با استناد به مباحث دینی، زلزله را ناشی از گسترش گناه و فساد در جامعه میدانستند واکنش نشان داد و گفت: «بله، گناه باعث این بلاها است. اما کدام گناه؟ چرا خانهها در ایران در اثر زلزله خراب میشود و در ژاپن این طور نمیشود؟ […] به نظر من روایات کاملاً درست است و اشتباه نکردهاند. فساد اداری و گناهکاری باعث زلزله شده است. گناه رشوه باعث این قضیه شده است. گناه جهل مردم را هم باید در نظر گرفت. چه گناهی از جهل بالاتر است. گناه آن برجسازی که برای استفاده کلانتر بیش از حد معمول ساختمانی میسازد که بر اثر زلزله ویران میشود و مردم کشته میشوند.» همچنین محقق داماد که در مرداد ماه در همایش بزرگداشت شیخ اشراق با بیان اینکه قضیه تکفیر بعد از رسولالله و در دوران قدرت خلافت شروع شد، گفت: «حربه تکفیر ناشی از تقسیمبندی انسانها به مؤمن و کافر است. به نظر من باید این تقسیمبندی را کنار گذاشت و به تقسیمبندی جدیدی که انسانها را به مسلم و محارب تقسیم میکند تن داد. […] جمهوری اسلامی نخستین کاری که میکند به این نظریه باید فکر کرده و اعلام کند و تفاوت خود را با داعش بیان کند.» او همچنین در بهمن ماه در هشتمین همایش سلامت روان و رسانه با موضوع خشونت گفت: «سیاهترین و دشوارترین خشونت، خشونتهای ناشی از انگیزههای قدسی و دینی است؛ یعنی، به نام خدا، آدمکشی کردن و بردهسازی کردن و
سر بریدن و به نام خدا اسیر و ویران کردن. تمام جنگهای تاریخ ناشی از خشونت بوده است. هیچ خشونتی هم به تلخی خشونت مقدس نیست […] من بهعنوان یک روحانی نسبتاً سالخورده، از همه ملت ایران عذرخواهی میکنم. ما نتوانستیم اخلاق اسلامی را ارتقا ببخشیم و نسل امروز را مهربان و رحیم و بدون خشونت تربیت کنیم.»
غلامحسین ابراهیمی دینانی؛ همچنان مینویسد
دینانی که در آغاز زمستان و همزمان با زادروز خود شاهد مراسم بزرگداشت خود در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی بود، امسال با دو کتاب به فعالیت علمی خود ادامه داد. نخست در آغاز تابستان، کتاب «آفاق معرفت در سپهر معنویت» که گفتوگوی حامد زارع با او بود و کتاب دیگرش «اختیار در ضرورت هستی» که در آغاز پاییز منتشر شد. دینانی که امسال نیز به حضور در برنامه هفتگی «معرفت» در شبکه چهار ادامه داد، در رونمایی کتاب خود در پاسخ به نقدی که کتابهای اخیر او را تکراری دانستهاند، گفت: «لازم است بگویم از آغاز فلسفه تاکنون یک کلمه تازه هم در فلسفه وجود ندارد، بلکه این بیان تازه است که وجود دارد؛ یعنی هر فیلسوفی که در دورهای ظاهر شده با بیان تازه خود حرف جدیدی زده. افلاطون، سقراط و ارسطو همه یک حرف میزنند ولی هر کدام با بیان خودشان. بنابراین فلسفه شاخ و دم ندارد، چیز بزرگ و ترسناکی نیست و همه انواع آن یک مطلب است.»
سیدجواد طباطبایی؛ ایرانشهریها و ضدایرانشهریها
امسال برای طباطبایی، استاد اخراجی دانشگاه تهران، سالی پرکار و پربار بود. کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا» او، برگزیده نخست بخش بزرگسال حوزه علومسیاسی، روابط بینالملل و مطالعات منطقهای از جشنواره دولتی فارابی شد و به قول مصطفی نصیری «دولت فعلی آقای روحانی با این کار نشان داد که اخراج دکتر طباطبایی از دانشگاه، عملی خلاف قانون و مصلحت عام کشور و مصلحت خاص نهاد علم بوده است، یا، قدرمتیقّن، دیگر مصلحتی برای آن متصور
نیست.»
محمد قوچانی این جایزه را چنین توصیف کرد:«جایزه طباطبایی پیروزی آکادمی بیرون از آکادمی نه فقط بر آکادمی رسمی که بر جریان روشنفکری هم بود. پیروزی سیاستورزی بر چریکبازی، چه در قدرت، چه بر قدرت.»
طباطبایی در ضیافت شام این جشنواره درباره «بحرانهای دانشگاه» سخن گفت و از مسائلی چون ضعف زبان فارسی نزد دانشجو و استاد، عدم نظارت استاد بر پایاننامه، الزام دانشجو به انتشار مقاله مشترک با استاد گله کرد.
طباطبایی همچنین در این سال ویراستهای تازهای از کتابهای «زوال اندیشه سیاسی در ایران» و «ابن خلدون و علوم اجتماعی» را آماده کرد و به هر یک بخشهایی را افزود.
با این همه مشغله، همچنان اندیشه ایرانشهری مهمترین دغدغه طباطبایی بود و در اینباره چندین یادداشت نوشت و چندین سخنرانی انجام داد و مفاهیم ایران فرهنگی، تنوع و تکثر سنت ایرانی، تفاوت این نظریه با ناسیونالیسم و فاشیسم و سلطنتطلبی را تشریح و تبیین کرد.
اما شاید مهمترین سخن او در اینباره هشداری بود که در سخنرانی تیر ماهش در نشست اندیشه ایرانشهری مؤسسه اقبال لاهوری داد. او با ذکر این نکته که «شبح تجزیه ایران در آستانه در ایستاده است» گفت: «برخی از مسئولان ما نتوانستند بفهمند که در کجا حکومت میکنند.»
صد البته که مخالفان نیز از نقد این نظریه غافل نبودند. از جمله در فروردین ماه، ناصر فکوهی در گفتوگو با خردنامه همشهری گفت: «اندیشه ایرانشهری، نوعِ شستوشو یافته ایدئولوژیهای فاشیستی است که ما نمونه آن را به کرات در قرن بیستم داشتیم و الان هم در اروپا و امریکا
داریم.
در کشورهای مجاور هم داریم مثلاً شووینیسم پان عرب در بسیاری از کشورهای عربی یا شئونیسم پانترک در ترکیه و آذربایجان شوروی پیشین، معادلهای غیرایرانی اندیشه ایرانشهری هستند.» طباطبایی در واکنشی تند به این گفتوگو در یادداشتی در مجله سیاستنامه آن را «جهل جامعهشناسانه درباره بیربطی نظریات فاشیسم، ناسیونالیسم و ایرانشهری» خواند.
هادی خانیکی؛ مسافر گفتوگو
پس از زلزله کرمانشاه در تحلیل رویگردانی مردم از کمک به نهادهای رسمی و اعتماد به سلبریتیها تحلیلهای فراوانی از این پدیده نوشته شد. از جمله هادی خانیکی در روزنامه ایران نوشت: «به نظر میرسد که اعتماد اجتماعی در سطح اول به سمت شخصیتها رفت و در سطح دوم به سمت گروهها و نهادهای خیرخواهانه اجتماعی، غیردولتی و غیرسیاسی. در سطح سوم به سمت نهادهای دولتی. البته از نقش رسانهها در این جریان نباید غفلت کرد. آسیبشناسی نقش رسانهها در زلزله کرمانشاه در دو وجه قابل بررسی است؛ یکی رادیو و تلویزیون که در واقع نتوانست بخوبی نقش اولیه خود در اطلاعرسانی را انجام دهد و گرفتار برخوردهای سیاسی و جناحی شد و از انتظارات افکار عمومی و شکافهای گسستهای که در جامعه وجود دارد، غافل ماند. سطح دوم هم شبکههای اجتماعی و رسانههای غیردولتی بود که در انعکاس وقایع از معیارهای واقعی دور افتادند و نتوانستند اخبار را آن گونه که هست، ارائه کنند. در واقع، در تصویرسازی شبکههای اجتماعی وجه غالب تصویری بود که نهادهای رسمی را ناتوان و بیتفاوت در کمکرسانی نشان داد و از طرف دیگر ترغیب میکرد با اتکا به نهادها و بخشهای غیردولتی به مساله بحران پرداخته شود.» خانیکی که خود را «مسافر گفتوگو» میخواند و معتقد است هر جا که گفتوگویی باشد، از آن استقبال میکند، در ناآرامیهای زمستان ۹۶ نیز گفتوگوی همدلانه در سطوح مختلف سیاسی و اجتماعی را راهحل این بحران دانست.
علیاصغر مصلح؛ دغدغه فرهنگ
«فرهنگ» نزد علیاصغر مصلح بیش از یک دغدغه است. او حتی زمانی که از بحران آب در ایران مینویسد، نگاهی فرهنگی دارد: «ما با دو گونه بحران روبهرو هستیم. بحران اول، بحرانِ آب و محیط زیست است. اما بحران دوم و مهمتر، بیتفاوتی نسبت به بحران است. این بحرانِ مهمتر، اسباب و علل مختلف دارد. برشمردن آنها دشوار است و دانشمندان ما درباره آن اختلافنظر دارند، اما اختلافنظر طبیعی است. مساله عاجل ما اختلافنظر نیست؛ بیعملی و بیتفاوتی و لختی است[…] امروز در ایران مردمانی زندگی میکنند که نه به آسمان مینگرند و نه زمین را میبینند.»
استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی که پس از ایدهپردازی و اجرای گفتوگوهای فرهنگی میان نخبگان فکری و دانشگاهیان ایران و افغانستان در سال ۹۴ و ۹۵، در نیمه آذرماه ۱۳۹۶ در دومین دور این گفتوگوها با محوریت «گفتوگو در باب مهاجرت» در شهر کابل حاضر شده بود، در بازگشت به تهران، نسبت به نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه فرهنگ» که همزمان با سفر کابل او در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تدارک دیده شده بود، واکنش نشان داد. در این نشست تاکید بر اسلامی نبودن این کتاب بسیار پررنگ بود و به طور مثال حجتالاسلام مهدی جهان گفته بود: «یک خداناباوری خاص در کتاب فلسفه فرهنگ وجود دارد و هیچ نقشی از خدا در کتاب نیست. این اثر هیچ ارتباطی با یک انسان مسلمان و هیچ ارتباطی به فرهنگ اسلامی ندارد. مساله دوم؛ فلسفه مضاف است که گویا آقای مصلح تخصصی در فلسفه مضاف نداشته و هیچ گاه در این کتاب ذکر نشده است. مساله سوم؛ مسائل فرهنگی جدیدی در این کتاب وجود ندارد و از مسائل دست دوم و قدیمی و اشباع شده استفاده شده است.»
مصلح در پاسخ علاوه بر ارجاع به فصلی مفصل از صفحه ۲۸۱ تا ۳۷۶ با عنوان «فلسفه فرهنگ در تمدن اسلامی» در کتاب خود، نوشت: «عبارات این ناقد محترم، احتمالاً بیان سیاستهای حاکم بر آن پژوهشگاه باشد که خود را متکفل تولید فلسفههای مضاف میداند. این عبارات بیانکننده روشی در پژوهش است که با همه سنتهای فلسفی گذشته بخصوص سنتهای فلسفی اسلامی از فارابی تا علامه طباطبایی منافات دارد. این روش، روش پراگماتیستی نازلی است که درصدد استفاده ابزاری از فلسفه در حوزه مدیریت و قدرت است.»
سیدمحمدامین قانعیراد؛ پتروشیمیالایز شدن
قانعیراد که در زمستان با کتاب «پیمایش علم و جامعه» برگزیده سوم بخش بزرگسال جشنواره فارابی در گروه علوماجتماعی و علومارتباطات شده بود، در نشست «آب و رویکردهای نو در گذر تاریخی ایران یک دهه همکاری ملی آب» که در خانه اندیشمندان علومانسانی برگزار شد، با اشاره به اینکه جامعهشناسی در مسائل آب ایران جدی گرفته نمیشود، غالب بودن تفکر مهندسی در بخش آب را دلیل این مساله معرفی کرد و گفت: «بدون اجتماعی کردن مساله آب، نمیتوان راهحلی برای آن ارائه کرد. در حال حاضر، این نگرانی وجود دارد که وضعیت قبلی ادامه یابد و نهادهای مدنی و انجمنهای علمی بهعنوان نهادهای کم توقع و صاحب ایده، همچنان نادیده گرفته شوند.» او سپس نقبی عمیق هم به شعارهای انتخابات زد و افزود: «در انتخابات اخیر مساله پتروشیمی توسط یکی از کاندیداها بهعنوان یک محور جدی برای ایجاد اشتغال مطرح شد. این کاندیدا خیلی جدی گفت که به ازای تولید یک میلیون تن محصول، ۲۰۰ هزار شغل مستقیم و ۴۰۰ هزار شغل غیرمستقیم ایجاد میشود. در آن مقطع فکر کردم این یک حرکت پوپولیستی است اما امروز میبینیم که اقتصاد ایران بسرعت به سمت پتروشیمیالایز شدن در حرکت است.» استاد جامعهشناسی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور که در تابستان کتاب «زوال پدرسالاری؛ فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی» را منتشر کرده بود، در یک سخنرانی در همین باره گفت: «در حال حاضر خانواده به لحاظ ساختار تعاملی و ساختار اقتدارگرا تغییر کرده و نقش زیادی برای زنان و جوانان در تصمیمگیری بهوجود آمده و قدرت تصمیمگیری از انحصار پدر و مرد خانواده خارج شده و گروههای سنی و جنسی اهمیت پیدا کردهاند. اگر این تحولات بهصورت طبیعی رخ میداد، مشکلی نبود. ولی تحولات مقداری جنبه آسیبشناسانه دارد و خانواده به سختی قادر به بازتولید فرهنگی خود است.»
محسن رنانی؛ اینک خاموشی
۲۸ مهر، برای رنانی یک نقطه عطف است. او در این تاریخ با انتشار یادداشتی، خود را دعوت به سکوت کرد: «در سالهای اخیر خیلی نوشتم، گفتم و برای سخنرانی، مشاوره، نشست علمی یا برگزاری کارگاه، سفر رفتم. درستش این است که بگویم در ۱۵ سال گذشته، خیلی شلتاق کردهام. نه تنها برای مسائل متعدد اقتصاد سیاسی تحلیل دادهام، سیاست تعدیل را نقد کردم، در مخالفت با هدفمندسازی یارانهها در دهها میزگرد و مناظره و همایش شرکت کردم، درباره مسائل مختلف به مقامات کشور نامه نوشتم، درباره مناقشه اتمی کتاب منتشر کردم و درباره سیاستهای ضد تورمی دولت و برنامههای خروج از رکود پیدرپی مصاحبه کردم؛ بلکه در خارج از حوزه اقتصاد، در موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اعتقادی نیز مطلب نوشتم، پویش راه انداختم و پیام دادم […] نمیدانم آیا در این سالها مساله مهمی بوده است که من درباره آن سخن نگفته باشم؟»
رنانی پس از این، خود را عمدتاً وقف «گفتوگوهای توسعه» کرد و پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس تهران پیشنهاد او را برای این برنامه پذیرفت تا گفتوگوهایی درباره مساله توسعه ملی شکل بگیرد و این گفتوگوها منجر به استخراج روایت دقیقتر و شفافتری از دیدگاه صاحبنظران ایرانی درباره مساله توسعه ایران شود. به دور از چشم رسانهها «روایت محمود» (محمود سریعالقلم)، «روایت مقصود» (مقصود فراستخواه) و «روایت مسعود» (مسعود نیلی) از این نشستها استخراج شدند که قرار است بزودی منتشر شود و بنا بر وعده رنانی «این گفتوگوها تا استخراج روایت دهها نفر از صاحبنظران این دیار که درباره توسعه کشور دغدغهمند بوده و اندیشه کردهاند، ادامه خواهد یافت.» عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان البته در مساله اعتراضات اجتماعی اندکی از قول خود عدول کرد و با ارجاع به نوشته یک دانشجوی انسانشناسی به نام مرتضی کریمی، شورشها را نتیجه «ناشنوایی سیستماتیک» دانست: «روشنفکران ما برای تحلیل شکست تاریخی جامعه ایرانی در حوزه توسعه، بهتر است تمرکز خود را از موضوعاتی نظیر استبداد، استعمار، فقر و نابرابری، دین، اقلیم و نظایر اینها بردارند و به سوی موضوعات مردمشناسی فرهنگی چرخش کنند. به گمان من دو مساله «ناشنوایی اجتماعی» و «اختلال ارتباطی» دو بیماری فرهنگی است که جامعه ایرانی (اعم از حکومت و نهادهای مدنی و افراد) به صورت تاریخی به آن گرفتار است. استبداد یا فقر وقتی بر بستر «ناشنوایی اجتماعی» قرار میگیرند، به نقطه انفجار میرسند.»
حسن محدثی گیلوایی؛ دروغ سیستماتیک
محدثی در سالی که گذشت در میان اهالی اندیشه سهم بسزایی در فضای مجازی یافت؛ آن هم بواسطه یک گفتوگوی تلویزیونی جنجالی. او که در امرداد به همراه بیژن عبدالکریمی، کتاب پر فروش «مشرکی در خانواده پیامبر: داستان عاشقانه ابوالعاص و زینب (دختر پیامبر)» را روانه بازار کرده بود، همواره به چهرهای آرام و غیرجنجالی شناخته شده است و درست از همین رو، همزمان با تجمعات اعتراضی دی ماه ایران، سهمی از برنامه «زاویه» صداوسیما یافت. اما اوضاع چندان بر مراد سیاستگذاران رسانه ملی
پیش نرفت.
محدثی به طور ناگهانی در آغاز صحبتهایش چنین گفت: «من چندین سال است که در حوزه دروغگویی کار میکنم، اشکال دروغگویی را میشناسم و مطالعه میکنم. اتفاقاً معتقدم صداوسیما در قلمرو سیاسی به طور سیستماتیک دروغ میگوید[…] میتوان با تحقیقات تجربی و با رجوع به نخبگان جامعه به طور تجربی این موضوع را مطالعه کرد و آرای نخبگان و صاحبنظران و حتی آرای مردم را گرفت و بر اساس مطالعات تجربی در اینباره بحث کرد.»
همین سخنان باعث انفجار مباحث نظری پیرامون ماهیت رسانه در فضای مجازی شد. احتمالاً در آینده در عرصه عمومی از او بیشتر خواهیم شنید.
او همچنین در این سال کتاب «نظریهای در باب دین و شادی» را با همکاری الهام قربانی منتشر کرد و طی آن نشان داد که چگونه در ایران نوع خاصی از تفکر و فرهنگ دینی، بر خلاف آموزههای اسلام اولیه، از دو طریق درونی و بیرونی به مهار شادی پرداخته است. عجیب اینکه، این کتاب، باوجود محتوای چالشبرانگیزش، در فضای دانشگاهی و حوزوی کشور چندان بازخوردی نیافت.